رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

مــــــــــــــــــــــلوس

آبی، آبی، مهتابی

1392/3/23 18:09
نویسنده : Maryam
287 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه 12 دی

صدای چرخش کلید رو تو قفل در می شنوم، ولی انگیزه ای برای حرکت ندارم. آخرین تیکه ظرفهای شسته شده رو آبکشی می کنم و ظرفشویی رو تمیز می کنم. صدام می کنه برمی گردم با خوشحالی جوابش رو می دم، منو می بوسه و می گه دارم از خستگی می میرم. یه نگاهی به تمیزی خونه می اندازه و به نظرش میاد که بداخلاقی های دیروزش جواب داده. بلافاصله سراغ تو رو می گیره، بهش می گم یک ساعت پیش خیلی بهونه گرفت بردمش خونه مامان، بعدش هرکاری کردم باهام نیومد. هنوز کتری جوش نیومده که می ره تو حموم. یه کم از سیب زمینی های آب پز که با روغن زیتون و نمک مخلوط شده می ریزم تو بشقاب و روش هم پنیر پیتزا و با خودم می برم خونه مامان. بغلت می کنم و سوار آسانسور می شیم. وقتی می رسم خونه می بینم نِشسته پای کامپیوتر. شام رو آماده می کنم و بهش می گم دستهای رادین رو بشور بیایید سر میز. از جاش جم نمی خوره تا چند دقیقه بعد دوباره حرفم رو تکرار کنم. وسط شام می گه امشب منو بیدار نکنی که برم برای رادین شیر درست کنم. می گه پریشب از استخر اومده بودم حالم خوب بود خودم خواستم که پاشم. می گه تا یه ذره خوب می شم سریع...

یاد اون شبهایی می افتم که بغلت می کردم با خودم می بردمت دستشویی. تمام اون یک سالی که با تو تو اتاق تنها خوابیدم. شبهایی که فکر می کردم اگه بذارم خوب بخوابه، روز توی بچه داری کمکم می کنه. آیا واقعا درسته با این شرایط به بچه دوم فکر کنم؟ بهتر نیست همه انرژی ام رو بذارم برای تو و بعدش هم پیشرفت خودم؟ شب که می خوابم کنارت، محو اجزای صورتت می شم. هزاربار خدا رو به خاطر داشتنت شکر می کنم و می ذارم که خواستنت تا عمق وجودم نفوذ کنه. از نگاه کردنت سیر نمی شم. از اینکه دو روزه خیلی آرومی غرق آرامش می شم. خدایا کمکم کن پسرم رو درست تربیت کنم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله نرگس
19 دی 91 11:33


مریــــــــــــــــــــــــــم

:-)