اولین روز مادر من
شنبه 23 اردیبهشت
امروز اولین باری بود که پیش مامان منیژه تنهات می ذاشتم. توی راه دل توی دلم نبود. داشتم از کنکور کارشناسی ارشد برمی گشتم. البته یه بارم توی یکماهگیت دو ساعت پش مامان موندی و ما با سعید و مرضیه رفتیم سینما، اما اون موقع شب بود و تو خوابیده بودی.
الان که تو بغل مامان منیژه نشستی و زل زدی به من، برق نگاهت پشتم رو می لرزونه. نمی دونی چقدر دلم می خواد زندگیم رو وقف عشق ورزیدن به تو کنم. دیگه هیچی خوشحالم نمی کنه جز امیدی که تو توی دلم می کاری، که با هر حمایتی که ازت می کنم من قوی تر می شم و تو غنی تر.
بالاخره تونستم یه عکس ازت بگیرم که چهار تا دندونت توش معلوم باشه. یه عکس نصفه نیمه با لباس آبمیوه ای. قربون خنده هات، همیشه بخندی مامانم.
تا یکی دو هفته پیش هنوز دو تا دندون داشتی:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی