رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

مــــــــــــــــــــــلوس

یازده ماهگی رادین با دوستهاش

1391/5/25 21:16
نویسنده : Maryam
240 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه 25 مرداد

همه خستگیهام از تنم در رفت وقتی این همه بهت خوش گذشت، آروم نشسته بودی رو صندلیت از اون بالا نی نی ها رو نگاه می کردی غذاتو می خوردی این همه با اشتها بدون اینکه حتی یه ذره هم تلاش کنم منم از ذوقم تند تند واست میریختم. شیطون بلا خوش به حالت عجب دستپختی داره مامانت خوشحالم که دوست داشتی. اسباب بازی هاتو آورده بودی با دوستهات بازی می کردی قلدر بازی هم در میاوردی. خیلی با مزه گلیم خودت رو از آب می کشی بیرون. آخر سر هم که خوابت می اومد راضی نمی شدی بخوابونمت مهمونهامون که رفتن دیگه افتادی نمی گی باید پاشیم بریم خونه عمو علیرضا.

اگه اشکالی نداره این مهمونی رو به جای تولد یکسالگیت قبول کن عذر مامی رو بپذیر ایشالا بعدا جبران می کنم. آخه نمی ذاری مامان به کاراش برسه وقتی مهمون داره فقط تا زمانی آرومی که من کار و زندگیم رو ول کنم بیام بشینم ور دلت. انقدر هم این چند شب بد می خوابی که صبحها دلم واسه خودم می سوزه. مثلا برنامه ریزی کرده بودم دوشنبه کارای خونه رو تموم کنم سه شنبه اشپزی کنم چهارشنبه هم به خودم برسم. پریشب که اصلا نذاشتی بخوابم تا شب عملا تعطیل بودم. دیروز هم که هرچی کار کردم خونه کثیف تر می شد بس که تو ریخت و پاش می کردی. تلفن کردم به مامان یهو بغضم ترکید از اون ور هم محمد زنگ زده همون جوری در حال گریه گوشی رو جواب دادم خلاصه بساطی بود. دیشب برای اولین بار قبل از خواب دیازپام خوردم ولی فکر کنم تاثیری نداشت. اما الان که دارم مینویسم خیلی خوشحالم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ملی مامان میکاییل
26 مرداد 91 0:13
ای جانـــــــــــــــــــــــــــــــــم قوربونش یرم من
یازده ماهگیت مبارک ایشالله جشن 110 سالگیت
...
مرسی خاله ملی، خدا نکنه :-)
شیرین
28 مرداد 91 16:32
قربونت برم خاله دیگه داری مرد میشیا.
هزار ماشاالله از همه دوستات نازترو خشگلتری عزیزم.بووووووووووووس.

مرسی از مهربونیت خاله شیرین، خیلی گلی.